فال حافظ به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟ |
که «به شکر پادشاهی، ز نظر مران گدا را» | |
ز رقیب دیوسیرت به خدای خود پناهم | مگر آن شهابِ ثاقب، مددی دهد، خدا را | |
مژه سیاهت ار کرد به خون ما اشارت | ز فریب او بیندیش و غلط مکن نگارا! | |
دل عالمی بسوزی، چو عذار برفروزی | تو از این چه سود داری که نمیکنی مدارا؟ | |
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی | به پیام آشنایان بنوازد آشنا را | |
چه قیامت است جانا که به عاشقان نمودی؟ | دل و جان فدای رویت! بنما عذار ما را | |
به خدا، که جرعهای ده، تو به حافظ سحرخیز | که دعای صبحگاهی اثری کند شما را |